به گزارش جارچی آذربایجان، شهید پرویز فتحعلی زاده که کارش تراشکاری بود و حاصل ۴ سال زندگی مشترکش با خانم صغری سلامی شده دو دختر موفق که ۴۲ سالی هست چشمبهراه و منتظر پدر هستند.
همسر این شهید از اعتقاد محکم همراه ۴ساله زندگی، برای حضور در جبهههای جنگ حتی به قیمت تنها ماندن دختران و خانوادهاش برایم میگوید و اضافه میکند پرویز بارها از سوی همکارانش در تراکتورسازی مورد پرسش و ممانعت برای رفتن به جبهه و تنها گذاشتن ماها قرار میگرفت اما او در جواب آنها میگفت من هم دوس دارم پیش خانواده ام و مادرم باشم اما الان وظیفه من هست, خون من از خون بقیه رنگین تر نیست ضمناً من نروم تو نروی پس چه کسی قرار است در مقابل دشمن بایستد و از این مرزوبوم دفاع کند.
وقتی از خانم سلامی راجع به ذهنیتی کهاز زندگی مشترک با شهید فتحعلی زاده داشته میپرسم آن را بسیار زیبا و با خوشبختی توصیف می کند و از نگرانیاش میگوید که از بس خوشبخت بودیم همیشه استرس داشتم که این خوشی اگر به جدایی بکشد چه خواهد شد و الان ۴۲ سال هست که جدا هستیم.
از بیقراری دخترانش بخصوص دختر بزرگش که در زمان شهادت پدر ۳ساله بوده برایم صحبت میکند که وقتی سن و سالی نداشت با دیدن پدران همبازیهایش سراغ پدرش را میگرفت و میگفت بابا ما را دوست نداشت که الان نیست اما من از همان کودکی آنها را با واقعیت شهادت پدرشان بزرگ کردم و میگفتم اتفاقاً پدر شما را خیلی دوست داشت که رفت، رفت برای دفاع از خاک و ناموس تا شما و بقیه دختران این کشور در آرامش و آسایش زندگی در رفاه را تجربه کنید.
درباره ارتباط فعلی خود و دخترانش با شهید و ملاقههای پدر و دختر بزرگش در عالم رؤیا و خواب در سن نزدیک به ۴۵ سالگی دخترش و تأثیری که در موفقیت فرزندان و احساس حضور همیشگی همسرش در کنار خانواده با شوروشوق برایم تعریف میکند.
خانم سلامی تراشکاری در خط تولیدتراکتورسازی شغل اصلی همسرش عنوان میکند و میگوید کشاورزی و کشت گندم شغل دوم همسرم بود چون مسئولیت خواهر و بردارانش هم بعداز فوت پدرش بر عهده ایشان و برادرش بود بهتبع درآمد تراکتورسازی و یک شغل کفاف هزینهها را نمیداد و شهید بعدازظهرها به همراه برادرش در زمینهای کشاورزی پدرشان به گشت گندم مشغول می شدند.
این مادر فداکار که ۴۵ سالی هست بار زندگی را بر دوش میکشد گرفتن مرخصی همسرش از محل کار برای رفتن به جبهه و تأکید بر تحصیلات دخترانش چون خودش با فوت پدرشان و نرفتن به مدرسه برای تأمین مخارج زندگی خانواده همیشه رنج میبرد و علاقه شدید به امام خمینی و شهید بهشتی بهعنوان نکتههای مهمی که از شهید به یاد دارد نام میبرد.
همسر شهید پرویز فتحعلی زاده از چشمانتظاری ۴۲ ساله نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد از اینکه بارها سراغش را از همرزمانش میگرفت و در اوایل گاهی خبر اسارت و گاهی خبر مکالمه از زندانهای عراق را به او میدادند تا اینکه خبر شهادتش را همرزمان نزدیکش در ۲۰ اسفند و ۲ ماه بعداز تولد دختر کوچکشان تأیید کردند اما هیچوقت پیکرش پیدا نشد شاید هم دلیلش فرزندان شهدایی بود که پدرانشان شهید شده بودند و شهید فتحعلی زاده همیشه سفارش میکرده که در زمان دلتنگی آنها رابه یاد بیاورید.
وی در پایان انتظاراتش را در یک جمله خلاصه کرد سعی کنید راه شهدا و اهدافشان را ادامه دهید.
شهید پرویز فتحعلی زاده نهم آذر۱۳۳۳، در تبریز به دنیا آمد پدرش حمزه و مادرش عصمت نام داشت تا پایان دوره راهنمایی درس خواند، بعد از فوت پدرش درس را رها و به تراشکار مشغول بوده، سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب دو دختر به نامهای فاطمه و فرزانه شده که هم اکنون به عنوان معلم و پزشک در حال خدمت به هموطنان خود هستند.
شهید بهعنوان بسیجی در جبهه حضور مییافته و به گفته همسرش ۲۰ اســفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید و تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.
روحش شاد و یادش گرامی