صاحب خانه دیگر در خانه نیست
صاحب خانه دیگر در خانه نیست
سومین شهید امام جمعه استان، امام جمعه از مردم و با مردم ، آنقدر دشوار است اینها را در مورد کسی بنویسم که هر وقت ما را می‌دید می‌گفت شما نوجوانان اللخصوص سادات جوان با عزم و جزمی که دارید یاران امام زمان هستید.

جارچی آذربایجان؛ رومینا موسوی/ آقا سید شما که رفتید بین یارانش، کاش ماهم لیاقت داشته باشیم. فکر نکنم دیگر نوشته هایم قشنگ باشد، بعد از شما از همه واژه‌هایش تلخی خواهد بارید.

یلدایی دیگر

کی گفته که بلندترین شب سال فقط یک روز هست؟

سیدالشهدا خدمت، دیشب برای کل ایران برای اولین بار در بهار بلندترین شب سال اتفاق افتاد انهم در شب ولادت هشتمین اختر تابناک هستی سلطان ایران امام رضا(ع).

سید شریف می‌دانی دیروز در بهار، طولانی‌ترین شب سال را تجربه کردیم! می‌دانی چقدر آن شماره ۰۹۱۴ را گرفتم و کسی از پشت گوشی نگفت بفرمایید دخترم، حالت خوب هست ان شاالله؟‌

صاحب خانه دیگر در خانه نیست

اقا سید می‌بینی،  این اولین باری است که وقتی آمدیم جلوی بیت‌تان اجازه ندادند برویم داخل؛ آخر گفتند صاحب خانه دیگر در خانه نیست !

آقا سید جلوی بیت‌ات ایستاده‌ایم، همه اینجاییم؛ همه این آدم‌ها نه مسوول‌اند نه کاره‌ای، اما بدجور با شما خاطره دارند؛ یکی می‌گوید کاری کردی تا عضو بهزیستی شود  یکی می‌گوید شوهر معلول من را سر کار بردی یکی می‌گوید پرونده گره خورده دادگاهی ما را حل کردی؛ ولش کن خیلی چیزها می‌گویند و من توان ندارم همه انه خوبی هارا بنویسم. 

حال آتاجان‌تان را می‌بینید؟ آن قدری به سر و پایش کوبیده که دیگر نای حرکت ندارد! 

مگر نیشود پسر برای پدرش، پدر شود؟

یادتان هست که پدرتان گفته بودند نماز میت من را پسرم بخواند؟ اقا سید حالا قرار است پدر برای پسر شهیدش نمازبخواند.

اذربایجان بی پدر شد

امام جمعه قشنگ‌مان داشتیم وارد هشتمین سال حضورتان در استان می‌شدیم ولی شما بی‌وفایی کردی و در میلاد هشتمین اختر تابناک با خادمین هشتمین امام و هشت نفر دیگر جام شهادت را نوشیدید. 

نمیتوانم از حال و هوای اهل رسانه در استمانمان را شرح دهم. ما خبرنگاران فرزندان رسانه‌ای تان بودیم اخر خیلی با ما خوب رفتار میکردید، هرموقع دچار مشکل میشدیم میدانستیم پدری داریم برای رفع مشکلمان باهاش هم صحبت شویم یا وقتی تصادفی چیزی میشد اولین نفر شما زنگ میزدید و حالمان را میپرسیدید.

میگویند دخترها بابایی هستند، اخر پدر یادتان هست  که وقتی وسط راهپیمایی مارا می‌دیدید با ما یک عکس دسته جمعی می‌گرفتید و مدام می‌گفتید: مجردها عقدشان را خودم می‌خوانم و متاهل‌ها هم هر چه زودتر بچه‌دار شوند؟

می‌بینید هیچ کدام‌مان از جلوی خانه‌تان جُم نمی‌خوریم! آخر امروز ما خبرنگارها هم یتیم شدیم. 

آقا جان شما که دلتان نمی‌آمد اخم به چهره‌مان بیایید نمی‌بینید چطور آذربایجان دارد خون گریه می‌کند؟ نمیبینید چطور اذربایجان بی پدر شد؟

رفیق هشت ساله ما، بین خودمان باشد ه شما بدجوری برای خودت دعا کرده بودی که به آرزوی هر جمعه خطبه‌هایت که شهادت بود رسیدی! 

شهادت‌ات مبارک سومین امام جمعه شهیدمان. 

شهادت‌ات مبارک سیدالشهدا خدمت.

شهادت‌ات مبارک پدر اذربایجان.