دستانی که دست می سازند
دستانی که دست می سازند
این روزها با پیشرفت تکنولوژی در تمامی عرصه ها شاهد رخدادهای خوبی در سطح جامعه هستیم بطوریکه در تبریز هم مردی پر تلاش و نخبه در حوزه ساخت دستان متحرک و پروتز انگشت مشغول به کار است.

جارچی آذربایجان؛ سمیه گل محمدی/ یکی از دوستانم در حادثه ای دلخراش نیم بند از انگشت شصتش را از دست داده بود و همیشه حین صحبت هایمان از رخداد چنین سانحه ای ابراز ناراحتی می کرد، من هم برای اینکه ناراحتی اش را نبینم دائما سعی داشتم تا با امید آفرینی فضا را عوض کنم که مبادا غصه نداشتن نیم بند انگشتش را بخورد.

همین موضوع باعث شده بود تا در فضای مجازی به دنبال مطالبی در خصوص پروتز برویم و مطالعات بیشتری داشته باشیم تا اینکه یکی از خبرنگاران فعال تبریزی در صفحه مجازی خود مصاحبه ای با مردی که برای خودش دست مصنوعی ساخته بود را منتشر کرد و منجربه این شد که من هم گپ و گفت و گوی صمیمی با این نخبه تبریزی داشته باشم.

اواخر زمستان۱۴۰۱ در روزهای منتهی به عید نوروز بود که توانستم به دفتر کار این مرد پر تلاش و نخبه تبریزی مراجعه کنم و از نزدیک روایت زندگیش را بدانم، ساعت ۱۲ ظهر محل قرارمان دفتر کارش بود منتهی چون فرصت نداشت کارش را تعطیل کند ما را به کارگاهش دعوت کرد.

همین که وارد کارگاه شدیم پس از سلام و احوالپرسی اولین سوژه ای که توجه مرا به خودش جلب کرد انگشتان قطع شده مردی بود که خودش دست مصنوعی می سازد، همین موضوع باعث شد تا سوالات زیادی ذهنم را درگیر کند و گفت و گوی مان آغاز شود.

جارچی آذربایجان با این مرد نخبه تبریزی که برای خودشدست مصنوعی ساخته است گفت و گویی ترتیب داده که در ادامه می آید…

به عنوان سوال نخست یک بیوگرافی مختصر از خودتان برایمان توضیح دهید!

امیر پایدار ثانی، مدیر عامل شرکت دانش بنیان بهبود عضو ثانی هستم، پس از تحصیلات دوران مدرسه در دانشگاه رشته صنایع شیمیایی را انتخاب کرده و از این رشته فارغ التحصیل شده ام ، در کنار پدرم به همراه بردارنم در کارگاه تولید میزهای تلویزیون پدرم مشغول به کار شده بودم.

از سال ۱۳۸۹ هم به هنگامی که سه انگشت دستم قطع شده بود به حرفه ساخت دست مصنوعی و پروتز و … روی آورده و کارم را آغاز کردم.

در رابطه با حادثه ای که منجربه قطع انگشتانتان شده نیز برایمان بیشتر بگویید!

روز دهم آذرماه سال ۸۹ بود، من سفارش مشتری را در شبستر تحویل دادم و ساعت پنج عصر به کارگاه رسیدم با وجود اینکه خیلی خسته شده بودم ولی بالای سر دستگاه برش رفتم و چون تمرکز نداشتم دستم زیر دستگاه رفت.

پس از اینکه با چنین اتفاقی مواجه شدم چند مدتی دستم را از همه قایم می کردم تا مبادا کسی بداند من انگشتانم قطع شده است، حتی به یاد دارم که از کارتن مقوایی برای خودم دست ساخته بودم که کسی متوجه نبود انگشتانم نشود.

در ایام گذشته به حرفه موسیقی علاقه بیش از اندازه ای داشتم و حتی قبل از اینکه انگشتانم قطع شود به صورت حرفه ای در این رشته فعالیت می کردم ولی قصه زندگی عوض شد و ورق برگشت…

چطور شد که به تولید ساخت دست مصنوعی اقدام کردید!

برای درمان به پزشکان مختلفی مراجعه کردم تا مشکلم را حل کنند ولی در آن سال ها نه پیوندی انجام می شد و نه من کار خاصی میتوانستم انجام دهم، فقط نهایت همین پروتز های زیبایی بود که بر روی دست من حتی پروتز زیبایی جواب نداد.

برای معالجه انگشتان قطع‌شده‌ در تبریز، تهران و شیراز پیش پزشکان متخصص بسیاری هم رفته بودم، ولی جوابی نگرفتم یکی از پزشکانم در تهران به من در آن سال ها گفته بود که در آمریکا انگشت مکانیکی تولید می‌شود که برای افراد قطع عضو شده خیلی خوب است، ولی چون ما تحریم هستیم حتی به نامه‌های ما جواب هم نمی‌دهند، در مقابل این موضوع به پزشکم گفتم اگر ما خودمان آن دست را در تبریز بسازیم چطور می شود! در جواب به من گفت نمیتوانید بسازید چراکه این کار خیلی پیچیده است.

پس از اینکه به تبریز رسیدم شروع به ساخت کردم، در واقع زیر صفر بودم و هیچ پیشینه ای در این حرفه نداشتم، نه اصلا میدانستم که جریان چیست و نه چطور می شود این کار را عملیاتی کرد. ولی به خاطر نیاز شخصی خودم شروع به این کار کردم ، من روی این انگشت کار کردم هی شکست خوردم هی خراب کردم  و هی تکرار کردم که به مرور زمان دیدگاهم عوض شد.

مثلا شما فرض بفرمایید من هزار بار شاید شکست می خوردم از این هزار بار یک بار هم درس می گرفتم، دوباره هزار بار شکست می خوردم و درس دومُ را می گرفتم، به یاد دارم  شب ساعت ۴ بیدار می شدم و کار میکردم و مدام به خودم میگفتم که الان وقت خوابه وقت کار کردن نیست ولی این جمله را هم تکرار می کردم که که تو مجبوری تو باید آن را درست کنی .

با این که خسته بودم ولی دوست داشتم ک این کار را انجام بدم،  بعد از مدتی کار کردن به پیشنهاد همسرم کار با نرم‌افزار اتوکد را شروع کرده و وارد طراحی صنعتی شدم، برادرم مرا به تهران برد و با افراد صنعتی کار بسیار ماهر و مجرب آشنا کرد تا از آنها کار صنعتی را یاد بگیرم.

کارگاه من هم خیلی کوچک بود به اندازه یک پارچه که در آن یک انبر، آهن بر، پیچ گوشتی و ابزار ابتدایی بودند، بالاخره بعد از یک سال انگشت ماکتی را که ساخته بودم بردم پیش دکتری که گفته بود نمیتوانید بسازید ، بردم، بعد از اینکه نشان دادم دید که مکانیزم کار میکند و دقیقا مثل انگشت حرکت دارد.

دکتر از کار من تعجب کرده بود، خوشبختانه من پس از تلاش های شبانه توانستم همین انگشت متحرک را در جشنواره بنیاد ملی نخبگان شرکت داده و منتخب شوم .

پس از تلاش ها و فعالیت های متعدد به دانشگاه علوم پزشکی معرفی شدم، مراجعان بسیاری در این خصوص داشتم همین امر باعث شد تا تولیدات  را گسترده تر کنم و به سمت ساخت و تولید دست های مکانیکی حرکت کنم، روی دست مکانیکی کار کردیم بعد تولید کرده و بخ مرحله ثبت اختراع رساندیم.

بعد از یک مدت دیدیم بعضی از افرادی که عضوشان از ساعد قطع شده به ما مراجعه می کنند همین امر باعث شد تا دست های الکترونیکی ساختیم ،در ابتدای راه این دست ها با دکمه بود بعد یواش یواش روی سیستم  های مغزی رفتیم تا با مغز بتواند دست های الکترونیکی را باز و بسته کند .

آرنج الکترونیکی برای کسانی که دستشان از بازو یا کتف قطع شده بود هم ساختیم  و همچنین پوست های زیبایی نیز کار کردیم.

تکنولوژی سختی بود من آن انگشت را سه سال طول کشید تا ساختم ولی این امر منجربه به روز رسانی اطلاعاتم شده بود، در دست های الکترونیکی راحت تر شده بودیم، اکنون هم فعالیتمان به گونه ای رشد داشته که حتی مراجعه کنندگانی از برون مرزها را هم داریم.

در تولید دست الکترونیکی الان نسبت به بستری که در کشور داریم من تمام راهش را رفتم خیالم راحت شده که تمام تلاشم را کرده ام و میتوانم خیلی راحت تر به قضایا نگاه کنم.

آیا خانواده شما در طی این سال ها همراه تان بوده اند و نقش انها در زندگی شما چیست!

بله اول پدرم بعد همسرم در این راه به من کمک بسیاری کرده اند،طبیعتا کسی که نیم بند انگشت یا کتفش قطع شود اعتماد بنفس خود را از دست میدهد، ولی آنها در تمامی این سالها همراه و حامی من بوده و هستند.

توصیه تان به افرادی که عضوی از بدنشان قطع شده است چیست!

سعی می کنم تا انجایی که در توانم است اطلاعات کامل به چنین افرادی ارائه دهم، یک فردی که قطع عضو شده اولین موضوع سردرگمی اش است، نمیداند پیش چه کسی برود ؟ چه کاری انجام دهد و کجا برای معالجه مراجعه کند!

من پس از مشاوره به افراد طبق خواسته خودشان پروتز ها را ارائه میدهم ولی بیشتر در بحث های مشاوره اجازه میدهم ک طرف خودش تصمیم گیری کند، بیشتر افراد هم پس از صحبت به داشته های خود قانع میشوند.

من خودم انسانی هستم که شکست خوردم ،وقتی سه انگشتم را از دست دادم به نوعی ۳۰ سال زحمتم را از دست داده بودم، این چنین افراد اعتماد بنفسشان را از دست می دهند.

انسان ها یک موهبتی دارند که خدادادی است، انسان درد هایش را فراموش میکند و به مرور گذشت زمان تلخی روزگار رنگش را عوض میکند.

افرادی هستند که اطرافیانش به آنها امید می دهند، توصیه امبه چنین افرادی این است که تخست ورزش را از یاد نبردند و دوم به سراغ کارهایی که دوست دارند بروند تا تلخی روزگار آن زمان برود چراکه هنر و ورزش آدمی را از دورن غنی میسازد.

سخنانی پایانی!

هیچ فردی در هر جایگاهی هیچ وقت از تلاش کردن دست برندارند، زندگی بالا و پایین زیادی دارد ولی باید تلاش های بسیاری کرد تا جایی که بتوانم به این چنین افراد کمک خواهم کرد.